شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۴

My Secret ..

خب راستش این یه رازه
که چون رازه کسی چیزی نمیگه
چونکه کسی رازو نمیگه که
خب پس نمیشه رازو گفت اما خب راستش بعضی از رازا رو باید گفت چونکه بعدش نمیگی رازه رو بعدش گم میشه یهویی اصلا
حالا رازه رو که ولش کن اما یه چیزی بود که میخواستم بگم که گفته باشم که بدونی
خب اینم هیچی
یه چیزی
آها فرشته هه بیچاره گم شده بود نمیدونم کجا اونم نگفت اما خب حالا که بود پس هیچی دیگه
چه فرقی داره کجا
حالا من که میگم تابستونو بیشتر دوست دارم خب برای همینه دیگه
باز هوا بهتره خداهه میاد لم میده رو ابرا یهویی تازه ممکنه صداش کنی بشنوه
کسی چه میدونه ، ها ؟
زمستونا خب سردش میشه میره تو بهشت درا رو هم میبندن
حالا باز جوون تر که بوده بهتر بوده
آها حالا تازه خوبیش به اینه که پاییزه تموم شد
.. من میخوام برای عید
راستی نکنه اونقدرا هم خنگ باشم نفهمم حالا کــــــــــو تا عید یه عالمه مونده ها
همینجوری گفتم اصلا
خب بعدش آها فرشته هه هم داره بزرگ میشه رنگشم داره به تیرگی میزنه
سبزه تیره .. هوم خب میشه گفت چمنی
خب فرشته هام مثه آدمان دیگه
من نمیگما اون میگه
خب مگه ندیدی آدمام که هنوز بزرگ نشدن روشن ترن ؟
آهــــــــــــــــــــا اصلا گفتم میخواستم چی بگم تازه یادم اومد مترسکه خب؟ خوشحاله
نمیدونم چرا ها اما هست
راستی ما چرا الانه برف نداریم امسال ؟
خب شاید برف نداریم
برای همینم هست که آدم برفیم نداریم
مترسکه هم که خنگه و خوشحال
خوبه دیگه
همینم بسه تازه
همینجوریا
حالا تازه بقیه داره
شاید بگم
نه ؟
خب
حالا
..

جمعه، دی ۰۲، ۱۳۸۴

I' am ...!

ها ها ها هــــا
همین
اصلانشم چیه مگه
همینم
همینه همین
به همین مزخرفی
به
درک
به
تو چه
هـــــــــــــــــــــــا
اصلا یه جوره بدی که نباشی که به تو چه که چرا که به همین راحتی که میبینی
که به درک که نمیفهمی که به درک که نمیفهمم
عصبانیم
نبودم تا حالا
هستم از حالا
عصبانیه زیاد
زیاده خیلی
از هیچی که چی که هیچی
و امروز که روز اول زمستونه
که آره
که شروع شده
که خودم میدونم
که هیچی
هیچی
هیچی
هی چی
ه ی چ ی
...
نه نه
کلمه ی داد میخوام
کو ؟
هان ؟
اصلا همین
کــــــــــــلمه میخوام
داد باشه
داده زیاد
دیگه هیچی
یعنی هیچی هم نه
بعدشم داده واقعیه زیاد
بعدشم بیا بغلم کن اصلا کی به کیه
اما نگو چی شده
چون نمیگم
چون نمیخوام
که بگم
که اگه که بگی
نمیگم
نه
نه
نــــــــــــه
مثه وقتاییه که من یه چیزایی دارم که کلمه نداریم برای گفتنشون
نکه ندونما
اصلا نداریم
. اصلانه اصلا
اما خب برای فهمیدنشون بغل داریم
آها اینم باید میگفتم
که باش
یعنی الان اصلا نمیدونم
یک کلمه
میدونی یعنی چی ؟
خب خوبه
همون
:(

سه‌شنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۴

Some Times ..

.. خب
دو دسته هستن
آدما رو میگم
! شایدم بیشترن .. نمیدونم
الان به دو دسته شون فکر میکنم
یه سریشون احمقن
خب یه سریشونم خیلی احمقن
سری اول رو نمیدونم
راستش فعلا به درک
سری دوم صبح که از خواب پامیشن به جای صبحونه ترشی میخورن
بیشتر کلم
ظهر که میشه جای نهار ترشی میخورن
ترجیحا فلفل
عصر هم ترشی میخورن
حتما بادمجون
و شب هم شربت آلومنیوم ام جی نوش جان میکنن
و از درد معده مثه مار به خودشون میپیچن
و یه عالمه چرت و پرت مینویسن
! یا میگن
. کسی چه میدونه

چهارشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۴

Heeeeeeeeeeeeeeey

و این پاییز لعنتی مثل همیشه هر آنچه را که باید گرفته باشد گرفته است
! و آنچه را هم که نباید گرفته باشد را
دارم به این فکر میکنم که دیگه چه فرقی داره که تموم شه یا نه !؟
اما
..
! تموم شو لعنتی دیگه تحمل ندارما
میدونی؟
راستش
نمیخوام نقطه شم
همون نقطه هه که اون دور دوراست بعدش محو میشه بعدشم حتما دیگه نیست دیگه
نه
نه
نه
..
نــــــــــــــــــــــــــــــه
...
یعنی محو که شدم ، یعنی فاصله ی لعنتی وقتی خیـــــــــلی زیاد کش اومدش . گمم میکنی !؟
یادت میره ؟؟
خب
باشه
من که یادم نمیره
تو که گم نمیشی
میدونی ؟
سخته یهویی دور شدن یکی که فاصله ت ازش درد داشته باشه
یه درده خیـــلی زیاد
بعدش اون یکیه دیگه هم نباشه
یعنی باشه
یعنی اصلا همه باشن
هیچکی نمیره که
تو دور میشی
دورم نمیشی
اصلا الانه میخوام خیلی حرف بگم
بنویسم
نه بگم
کاش بگم بعد چون نمیگم مینویسم
بعد خیلی زیاده حرفمه ها
چشمام یه لایه جلوشونو بسته اصلا انگاری نمیشه ببینم بعد هی تا خالی نشده باز پر میشه چشمم بعد گلوم داره میترکه
! دلم بیشتر
مثه گاس که آخر سیندرلا تا میخواد کلید رو بده سیندرلا لوسیفر میاد فنجون میندازه روش بعد حالا نمیدونم الانه
هیچی نمیدونم اصلان
زورم به فنجونه نمیرسه
فقط همین
موشه زیر فنجون تنهای تنها موند چونکه اون یکی موشه که همش با هم بودن هم نبودش
همون موشه که دوستش بود بعدش حتما هم خیلیه زیاد دوستش داشته بودش
راستی چرا اسم موش دومیه رو یادم نمیاد ؟
همون که کلاه و شنل قرمز داشت رو میگما
ولش کن اصلانشم
میدونی ؟
دلم تنگ میشه
هیــم
اصلا فقط همین
دلم تنگ میشه
زیاد
زیاده خـیـــــــــــــــلی
میدونی که ؟
خب
نه اصلا همین هم نه
یه عالمه میخوام بگم
شایدم اصلا خوب باشه
کسی چه میدونه ؟
هــوم !؟
اصلا نمیگم بعدا که میگم
میفهمی که ؟
! خوبه
پس میگم
حالا واستا
..

شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۴

Torturer ..!

داشتم فکر میکردم دله من حق داشت بره یا نه !؟
.. کی قراره بهم حق بده

خودم

تو

این

اون
..

هـــوم ؟

...
! بعد حالا ابی رو بگو
میاد وسط فکرم میخونه

عادت
و
عشق
و
عاطفه
...
خواستن تو برای من فراتر از
روح
و
تــنـه
..
ف ر ا ت ر !؟
..
با
تو
به قصه
میرسم
..
میرسم ؟؟
آره !؟


هی
هـــی
هــــــی

...

پنجشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۴

HeyHey!

میگه خل شدیا
میگم آها
میخنده
میخندم
میخندیم
زیاد
! هه
! من که نمیگم ولی خب ، عین منه . نمیدونه که
زیاد نه ، اما دوسش دارم
! اینم نمیدونه
خنگولک
عین اون روزی سر کلاس اجتماعی ، با اون دفترچه خاطرات کذاییش
بعش که پرتمون کردن بیرون
پشت در کلاس
خندید
خندیدم
میخندیدیم
! زیاد
...

دوشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۴

As for as i know ,

قبلا که گفته بودم ، بعد الانم نمیدونما اما خب میگم
این پیره مرده که میاد تو محوطه آکاردئون میزنه
که همیشه هم سلطان قلبها رو میزنه
بعد عیدا که میشه دهل میزنه
میدونه صدای آکاردئونش و سرمایی که از لای پنجره میزنه تو صورتم با من چیکار میکنه !؟
کلاغه دیگه نیست
حالا فکرم نکنم دیگه باشه
دلم براش تنگ میشه
مترسکه هست
حالا فکر میکنم همیشه هم باشه
دلم برای اونم تنگ شده
هـــوم .. خب میگم دیگه نگم
! خوبه

Weather Permitting

خب آره
از مسافره که از یه راه خیلی دور اومده خوشم میاد
حالا فکرشو کن مسافره عاشقه
از تو دریا هم اومده هنوزم بوی دریا میده
حتما هم پری دریایی دیده
خسته هم هستش
چمدونم نداره ها
بعد هیچکی هم استقبالش نرفته . اصلانم هیچکی هم استقبالش نمیره
گلم نمیبره براش هیچکی
حالا مسافره با اینکه خستس میشینه یه عالمه میگه
خوبه
خیلی خوبه
بعدشم میخوابه
دیگه هم پا نمیشه
منم میرم
خب آره
.. از مسافره که

جمعه، آذر ۱۱، ۱۳۸۴

Hastily

مثه اون وقتاییه که یه باری رو شونه هاته یا نه تو دستاته بعد دو دستی گرفتیش اونقدر سنگینه که از پشت خم شدی
همینجوریا
بعد هی میخوای برسی ، زود برسی بزاریش زمین یا یه جایی اصلانم معلوم نیست کجا . جاشو نمیدونی اما خب باید بزاریش سر جاش
فقط راستش سر جاشو نمیدونم کجاس
! اما خب باید بزارمش دیگه
الانه چقدر زیاد حرفم هستا
بعدشم چقدر زیاد نمیشه ها
دنبال یکی میگردم ، من فکر کنم اون فکرامو بگه بعد معنی شم بگه بعد من بفهمم فکرامو
آره اینجوری خیلی خوبه
حالا بعدش من الانه خیلیه زیاد حرفام هستن بعدا میگمشون
بعد تو بگو مجبوری ؟
بعد من میگم آره
بعدم هیچی دیگه بسه