ش
ی
ک
و
ن
د
م
ی
ک
و
ن
د
م
آینه ای رو که یه روزی پشت چشام گذاشته بودم تا برنگردم به خودم که تازه ببینم آآآآآآآآآآآآآآ
..
.
میدونی ؟
اون تو خیلی چیزا عوض شده
خیلی زیاد
چنتا تیکه هی و کاشکیه لبه دار تیز
چندتا حرف درهم و برهم احمقو بدجنس
سفیدی زیاد
..
یه عالمه کادر خاکستری
و
سایه های رنگارنگ و بیرنگ
نزدیک
دور
گم
.
! هه .. بدم نیست