دلم که ميگيره گريه هامو ميکشم
. بعدش ميشينم جلو کاغذم ، انگاری لب دريا نشستم
بعدش وقتی وسط دريا يهو خودمو ميبينم ،از ترس غرق شدن تندی يه قايق ميکشم
. بعدش ميشينم جلو کاغذم ، انگاری لب دريا نشستم
بعدش وقتی وسط دريا يهو خودمو ميبينم ،از ترس غرق شدن تندی يه قايق ميکشم
...
( ... ادامه داشت )
.
.
. دوست نداشتم ادامه بدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر