شنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۴

Sentience

مثه چیزایی که نوشتنی نیستن نکه نباشنا اما نوشتنی نیستن
که من بنویسمشون و بدم دستت
یا حتی کشیدنی هم نیستن
که بکشم ، برات بفرستمشون
هوم
خب یه راهی هست برای فهمیدنشون
تو باید بیای بشینی اینجا رو به روم
بعد دستت رو میدی به من
من چشمامو میبندم
و تو ازشون پر میشی
بعد که من چشمامو باز کنم
دستت رو ول کنم
اونوقت تو میتونی دست منو بگیری تا من از تو پر بشم
یه قسمتایی داره خالی میشه
خالی
و
سبک

میفهمی که ؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

na nemifahmam:D
rasty in ahange kheili bahale
vali har chi mifekram yadam nemiyad ahange chi bood
faghat shadidan ashnast