سه‌شنبه، دی ۱۳، ۱۳۸۴

Strange To Say ..

بعده یه عالمه نشستن میری
میری
میری
انگاری ولی نمیری
مثه هل دادن میمونه یه هل دادنی که نکه کسی بخواد هل بده ها ، نه
ولی خب
شایدم نه ، هل نه
مثه اینکه پاهات مال خودت نیست . یعنی مال خودته اما تو نیستی که بهشون میگی برن
همینجوری میری میری میری
تا یهویی میبینی تو اصلا هیچ جا نرفتی که
انگاری تو هیچجا نمیری اصلا
ولی زیر پات داره میره جلو
جاده هه داره میره
جاده هه قشنگه
تمشک نداره
سبزه هم نداره
شقایقم نداره
ازین چراغ خوشگلا که شبرنگن هم نداره
اما قشنگه
بعد من نمیترسم که جاده هه قشنگه
کم کم انگاره جاده هه نرمه
اونقدر نرم که پاهامو میکشه تو بعد نیگا که میکنم مثل همیشه میمونه
انگاری قبلا دیدمش
من وامیستم
جاده هه میره
آسمونم تو ابرا غرق میشه
انگاری یه چیزی کمه
یه چیزی کمه
جیغ نمیزنم
چشمامو میبندم
بیدار میشم
جیغ نمیزنم
جیغ نزدم
نه مه داشت
نه خونابه
جیغ نزدم
ج - ی - غ
نمیزنم
. همین

۳ نظر:

ناشناس گفت...

manam nemizanam.chand vaghte nazadam.delam tang shode vase JIGH. khob hala ke chi? rasty be doostat begoo ziad sakht nagiran. man ashna am.:x

ناشناس گفت...

سلام..اومدم بگم که هميشه به يادت هستم..شب يلدا فال گرفتم ولی زياد خوب نيومد:)):))...به اميد فردای روشن برای من٬ تو و تمام مردم دنيا

حباب گفت...

قالب جدیدت خیلی قشنگه ولی قبلیه رو یه جورایی خیلی دوست داشتم همیشه میام اما از بس ناز می نویسی حتی جرات نمی کنم کامنتی بذارم خدایی حیفه نوشته هاته ....بعدشم تو همه چیزو میگی چیزی واسه من نمی مونه