جمعه، دی ۱۸، ۱۳۸۳

Nice Moment

... دیروز که پنجره رو باز کردم؛ بیچاره آسمون چه گریه ای میکرد
! دیدی چطوریه؟! زیر بارون راه میری ، راه میری ، راه میری
!خیسم نمیشی
دلم گرفته
همین
~
ساعت از دو هم گذشت! سرمو از پنجره بیرون میبرم
سکوت ؛
... ترنم قشنگیه
چشمامو میبندم ،این لحظه ها مال خود خودمه ،عین آرزوهام
! خیلی وقته که دیگه خط خطیشون نمیکنم
آره همین آرزوهامو میگم
. حیف شد ، برای مردن لحظه قشنگی بود
فقط

.... هنوزم بارون میاد

هیچ نظری موجود نیست: