یکشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۴

..

! ببین .. ببین منو
یه جوریه همین بو رو میگم
بویی که میدم
شن
دریا
ساحل
بیا بچرخیم خب؟
انقده که سرمون گیج بره هی
. بعدش تالاپی میوفتیم زمین
فقط یه چیزی ،خب ببین ایندفعه ای که رفته بودم تو جنگله بازم هیچکی نبود
نه پریه مهربون نه جادوگر زشت .هنوزم فکر میکنم دوتاشون مردن با اینکه ممکنه پریه مهربون عصاشو زده باشه جادوگر زشت بومبی ترکیده باشه یا جادوگر زشت ناخوناشو گرفته باشه سمت پری مهربون و پری مهربون یه جیغ کوچولو کشیده و افتاده زمین و مرده
خب آره شایدم اصلا دیگه باهم کاری ندارن جادوگره زیر زمین تو قصرشه پریه هم تو قصرش رو ابرا .شایدم جنگلو تقسیم کردن هر کدوم تو قسمت خودشه .شایدم اصلا خیلی آشتی کردن باهمدیگه وسط جنگل تو یه کلبه زندگی میکنن
خب راستش من ایندفعه هم خیلی فکر کردم یه عالمه شاید دیگه هم بود که من بهشون فکر کردم اما دیگه حوصله نوشتنشونو نداشتم
.مهم اینه که ایندفعه هم نبودن .هیچکدوم
پری دریاییه بود چون لب دریا بوی خوب میداد .فکر کنم بوی پری دریای بود
هنوزم وسط دریاست فکر کنم .حالا شاید یه روزی بهش سر زدم .کسی چه میدونه
الانم که برگشتم بوی دریا میدم بوی دریای خوب با پری دریایی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

yedoone azooon pari khoshgelam bara man peida kon lotfan /