سه‌شنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۴

My Story

بیا منو ببر

خب دیگه اصلا برام مهم نیست کجا

فقط ببرم. یه جا که اینجا نباشه

غریبه شدم

هی هی هی

ببین

خب وقتی دنیا تو میگیری تو مشتت

محکمه محکم

بالاخره یه روزی مشتت بازمیشه و همه ی دنیات میریزه پایین

هیچی نمیمونه

! هه

هیچی

..

راستی

میای دیگه نه؟

قبل رفتن فقط

فقط داستانم خیلی وقته که تموم شده من که رفتم یکی این کتاب لعنتی رو هم ببنده

. همین

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیزم مرسی از بازدیدت متن واقعا قشنگی بود موفق باشی همیشه www.firozeh.persianblog.com
حمید رضا

ناشناس گفت...

راستی یاسمن عزیز وبلاگ جدیدت

ناشناس گفت...

سلام..هوراااا من بالاخره تونستم اينجا کامنت بزارم..خودم ميام ميبرمت(عکس اون ديو خوشگله تو ياهو مسنجر)...به اميد فردای روشن برای من٬ تو و تمام مردم دنيا