ایـــهـیـــــــــم .. میدونی چی شد؟
من دلم ازین شیرینیای قلبی خواست از همونا که قبلنا خاله هروقت میرفت پیروک برام میخرید
همونا که ریز بود بعدش ستاره و ماه هم داشت ولی من همیشه قلباشو میخوردم
بعدش یهویی دلم خیلی ازونا خواست رفتم پیروک بعدش گفتم ازونا میخوام
! آقای پیروکم گفت ازونا که الان نداریم
گفتم کی پخت میکنین؟
.. گفت برای شب عید
گفتم قبلنا که همیشه داشتین
گفت آره ولی الان دیگه فقط برای شب عیده
بعدش گفت صبر کن یه بسته کوچیک از ستاره ایش مونده بود
اما من قلبشو میخواستم بعدش گفت خب شکلات قلب داریم اما من شیرینی قلب میخواستم از همونا
از مغازه که اومدم بیرون دستامو از جیبام دراووردم بعدش دیدم درست به اندازه انگشتای دستم تا عید مونده
. حالا ده مـــاه باید صبر کنم
، فهمیدم فقط شب عید شیرینی کوچولوی قلبی هست
! .. خب شاید قبلنا همیشه عید بوده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر