شنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۴

Intangible

! آسمونم زود پیر میشه ها
دیدی همه چی خوبه یه جورایی همه چی رله ست. آسمونه و هوای خوب و خورشید و درخت و یه عالمه گل
مثه بعضی ازین نقاشیا.دیدی که؟
خب بعدش یهویی آسمون خسته میشه خب پیره دیگه حوصلا نداره که ! یهویی یه تیکه ابر سیاه میاره همه چیشو قایم میکنه .اه چقدر چرت و پرت میگم
بیخیال .اون روزی رو بگم که روز نبود شب بود بعدش هی رفتیم تو جاده اصلا من ازین جنگلا تو شب خوشم میاد دیدی انگاری یکی اون وسط میگه هــــــــــو بعدش تابستونه ها اما نسیم خنک میاد اصلا میخوای وسط جاده پیاده شی همینجوری بری و بری
نور ماشینایی که از روبه رو میان .بعدش بابات سرعت رو میبره بالا و سرتو از پنجره میبری بیرون ازین نفسای زیاد میکشی
بعدشم هیچی خوابم برد .خوشم میاد تو جاده بابا رانندگی کنه ساکته ساکت باشه بعدش ابی بزاره بعدش آروم آروم چشمام بره .بعد که پاشدم رسیده باشیم
آها راستی شبا تو جنگل وسطتشم که باشی هیچی نمیشه ! ببین یعنی نه فرشته ی مهربون میاد نه جادوگر زشت .حالا من گفتم که گفته باشم که هیچی نبود به جز یه بوی خوب .خب شایدم جادوگره فرشته ی مهربون رو زندانی کرده خودشم خواب بود من ندیدمش .شایدم فرشته ی مهربون جادوگر رو زندونی کرده بعدش رفته تو آسمون رو ابرا بخوابه .شایدم اصلا انقدر دوتاشون پیر شدن که فقط تو کلبه شون میشینن لب شومینه بیرونم نمیان
.. شایدم
هــوم ..راستش شایدم دوتاشو مردن
. به هر حال نبودن
مهم همین بود که نبودن. مثل آدمای زندگیه من .یکی میاد یکی میره یکی هم
...
بیخیال اینم ، بریم سراغ یه چیز دیگه
اها راستی لب دریا باشی شبم باشه تاریکم باشه صدای موجم باشه چشماتو ببندی دستاتم باز کنی بازه باز. قسم میخورم یه لحظه میمیرم یعنی من مطمئنم یه لحظه مردم .لب دریا که برم اگه تنها باشم یهویی خیره میشم به موجا همینجوری میمونم .بعدش هی موجا .. موجا .. موجا
بعدش ساکت که میشه موجا حرف میزنن بعدش من عین اینایی که تو یه جای غریبه ان میشم .دوست ندارم غریبه باشم بعدش آروم میرم جلو میشینم موجا میان نزدیک زانوهای شلوارمو میگیرن دستامو میزارم رو شنا .چشمامو میبندم
باهاشون دوست میشم
شاید یه روزی باهاشون برم .برم اون وسطا پیش پری دریایی که موهاش رنگ طلاست وقتی هم از آب میاد بیرون قطره های آب مثه تیکه های الماس رو موهاش برق میزنه . شاید یه روزی برم پیش اون . یه روزی که با موجا دوسته دوست شدم
دیدی دور میشی دوره دور تا ته جاده
یه جاده که ته نداره
خب راستش .. هیم .. یعنی .. دیدی دلت یه جوریه ؟
اون جاده هه که ته اون جنگل ست که میری تا تهش هیچکیم نمیگه نرو .تو همون جاده هه که همیشه تهنایی میری بعدش برمیگردی پشت سرتو میبین ی دلتم اصلا واسه هیچکیه هیچکی نمیتنگه
.. تو همون جاده هه دلم
! گوره بابای دلم بابا
. همین
اه اینم هیچی.پاکش کن بریم یه چیز دیگه بگم .خب اخه یه عالمه حرف دارم اما خب بیخیال مثه همیشه بقیشو دفن میکنم یه جایی اونور مرز دلم که هیچکیه هیچکی نمیبینش

من دلم پشت پلکامه چشممو که میبندم تاریک میشه .. آروم میشه ، دلم میخوابه
. هـــیــــــــس خوابید
! .. بریم

۲ نظر:

ناشناس گفت...

heh ! delet khabid ...

ناشناس گفت...

bebin ! toro khoda yefekri be hale in comment doonit bokon ! bashe?