چهارشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۴

My Wish

خسته میشی بعدش دلت باز یه جوری میشه ،یه جور بدی .خب بعدش مثه همیشه نمیخوای بنویسی .اصلانشم هیچکی به جز کاغذت نیست که حرصتو سرش خالی کنی .همینجوری هی با کلمه ها میکوبی روش هی .. هی .. هی
اصلا این هیچی. ولش کن.دلتو میگفتم که یه جوری میشه هی یه جوری میشه بعدشم هیچی .اصلا خسته میشی .اصلا یه جور بدی خسته میشی .یه جور بد عین اون صداهه که پشت گوشی یخ میزنه .عین یه جور بد ، یه جور خیــــــــلی بد .نمیفهمی الان که بعدش من هی میگم .یه دردی هست یه دری از یه زخمی که نیست ولی جاش درد داره .جاش هست اما جاشم معلوم نیست کجاست . یه حرفی مثه یه بغض لعنتی گیر میکنه تو گلوت میخوای بگیش بعدش خفه میشی .بغضت رو قورت میدی میره میشینه رو اون زخمه که نیست ولی جاش هست بعدش چون شوره وقتی میشینه رو اون زخمه یهویی جاش که درد میکرد سوزش هم میگیره .میخوای داد بزنی بریزیش بیرون اصلا یه دادی بزنی که هر چی توت مونده بریزی بیرون
! بعدش نمیشه ،میری میگیری میخوابی
میخوابی ؟
بعدش بعد یه عالمه آرزو میکنی .آرزو از ته دلت .چشماتو میبندی آرزو میکنی کاش دیگه پا نشی
کاش دیگه پا نشم
...

هیچ نظری موجود نیست: