شنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۴

Alone

یه حصار میکشی بعدش سرشم پر میکنی از نیزه
بعدش توش یه عالمه درخت میکشی
سرو و تبریزی ،یه جوری که هیچی از پشت حصارا معلوم نشه
آخره آخرشم میری توش میشینی
خاکستریه خاکستری
حالا دیگه هیچکی نمیتونه ببینه که چه جوری خ و ر د میشی
... راحته راحت

هیچ نظری موجود نیست: