سه‌شنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۴

AnyMore ..

مترسکه خسته س
خیلی دور شده . خیلی
مترسکه رو نمیگما . کلاغه رو گفتم الان
مترسکه رو فقط گفتم خسته س همین
بیچاره ی خنگه گیج
خب راستش دلم براش سوخت گفتم که گفته باشم
یه چیز دیگه هم بود میخواستم بگم
چی بود ؟
نمیدونم یادم هم نرفته اما
بیچاره مترسکه احمق
آها خوابشو دیده بودم . مترسکه نه ها ، فرشته هه . هیچی نگفت . نه گفت . نه خندید .نه هیچی
من یه چیزی گفته بودم الان یادم نیست اون موقع که از خواب پاشدمم یادم نبود
ولش کن حالا
! آخیــــش
دلم تنگ شد
دلم تنگ شده
دلم تنگ شده بود
.. دلم
! هـــه