یکشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۴

So Bad :(

بعد حرصم که میگیره وقتی نمیتونم هیچ کاری کنم
وقتی که دیگه خیلیه خیلی حرصم میگیره میخوام فقط چند لحظه جای اون آقا پیره باشم که رو ابرا لم داده
بعد یه عصای چوبی داشته باشم که سرش جرقه های نور میزنه
بعد بگیرم بزنم به دنیا همه چی خوبه خوب شه
دم بدجوریه بدجوری معجزه میخواد
خب آخه آقاهه پیر شده دیگه حوصله نداره که دنیا رو بچرخونه
خسته هم شده . دیگه حوصله مون رو نداره برا همین هی هر چی میگذره بدتر و بد تر میشه
حالا آرزو دارم خیلی وقت بود که نداشتم
حالا
فقط چند لحظه
. فقط

۲ نظر:

ناشناس گفت...

delam gerefte.mese hamishe:).chize tazei nist.ama hanoozam dare migzare.tik tik tik.doroogha.namardia.ranga.harfa.
sedaha too saram mipichan.khaste am.bazam nemishe ja zad.inam migzare.
hichi.velesh kon.

ناشناس گفت...

سلام دوست خوبم مثل همیشه پر از احساس تنهایی و دلتنگی ... موفق باشی منتظرت هستم مرسی