خب من الان اون کلبه م رو میخوام . با یه عالمه چوب .که خشک نباشن یعنی هنوز بوی نم بدن . مثلا بارون زده باشه همه درختای جنگل خیس شده باشن ازون بارون زیادا .بعد من تو کلبه م باشم چون نینیشکا از آتیش میترسه اجاق رو هم روشن نمیکنم بعد شالم رو محکمه محکم می پیچم به خودم وامیسم کنار پنجره بعد که بارون تموم میشه بوی چوب نم خورده میده همه جا . با چوبا عروسک درست میکنم . خیلی . یه عالمه
راستی قرمزی هم باید هنوز زنده باشه ها وگر نه نمیخوام
خوب راستش میدونی چیه ؟ خوبیه جنگل من اینه که همیشه تو یه عالمه مه غرق شده برا همین هیچوقت هیچکی کلبه م رو نمیبینه
اما مه های جاده م رو دوست ندارم چون اصن نمیدونم جاده م آخر داره یا نه . معلومم نیست چقدر دیگه مونده تا برسم
الان خیلی خسته شدم از جاده هه . میترسم یعنی چند وقته خیلی میترسم چون هیچ اتفاقی تو جاده م نمی افته
از سکوت و آرامش میترسم حس میکنم یه اتفاق خیلی بدی قراره از یه جایی بیوفته و بشکونم
این انتظار لعنتی اذیتم میکنه
خیلی
هنوز تا برسم یه عالمه راهه فکر کنم
یه جاهایی وامیستم هی بالا پایین میپرم بعد دستامو میگیرم بالای سرم هی تکون میدم که خدا ببینتم که یه وقت یادش نره که من اینجام
فرشته هه هم خیلی وقته که نیست . اگه خدا یهو منو یادش بره دیگه هیچکیه هیچکی رو ندارم
اگه خدا منو یهو یادش بره خیلیه خیلی دلم میگیره
این خیلی دردناکه
خیـــــــــــــلی
۱ نظر:
khob akhe joratesho ke nadaram begam ke faramoosh karde vagarna...
dishab ke delam ye alame gerefte bood badesh hichki nabood ke goosh bede mese hamishe.bad ye dafe delam kheylie kheyli kheyli ziad gereft.midoonike az hamoona ke najoore.bad kolli daaaaad zadam ama baz hichki ahamiat nadad.bad kolli gerye ham kardam ke ye dafe dige sedam dar nayoomad.khob?alan dobare dare shab mishe.chesham hanoo ghermeze.rasty ye chizi shekast ke nabayad... bibiy:X naghmeh
ارسال یک نظر