خب قصه بگم چی ؟
میخوابی ؟
میگه آره
الانه میگم
میگفتم
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
هیچی نبود
. اینور و اونور و بالاشم هیچی نبود
یه نیگا نیگام میکنه بعد میگه خب بقیه ش
منم یه کم اخم میکنم میگم تموم شد
میگه اما توکه چیزی نگفتی
میگم خب گفتم که هیچی نبود دیگه
نیگام میکنه
بعدش روشو میکنه اونور نیگاش یه جای دور گم میشه . چشماشو میبنده
، از بچه خوشم نمیاد
میخوابی ؟
میگه آره
الانه میگم
میگفتم
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
هیچی نبود
. اینور و اونور و بالاشم هیچی نبود
یه نیگا نیگام میکنه بعد میگه خب بقیه ش
منم یه کم اخم میکنم میگم تموم شد
میگه اما توکه چیزی نگفتی
میگم خب گفتم که هیچی نبود دیگه
نیگام میکنه
بعدش روشو میکنه اونور نیگاش یه جای دور گم میشه . چشماشو میبنده
، از بچه خوشم نمیاد
از بچه هایی که میفهمن خوشم میاد
میشینم همینجوری نیگاش میکنم
نفساش آروم میشه
از پله ها که میام پایین . میپرسه چی شد ؟
میگم خوابید
میگه وا
میگم والا
میشینم همینجوری نیگاش میکنم
نفساش آروم میشه
از پله ها که میام پایین . میپرسه چی شد ؟
میگم خوابید
میگه وا
میگم والا
میگم خب راستی چی شد ؟
میگه هیچی .. ، ولش کن
میگم چرا ؟
میگه چایی میخوری یا نسکافه ؟
میگم مگه نرفتی ؟
میگه کجا ؟
میگم فقط شیر
میگه آها . نشد دیگه
میگم چی گفت ؟
میگه گرمش کنم ؟
میگم خوب نیست
میگم اصلا خوب نیست
یه کم از شیره رو میخوره میگه سالمه
میگم نه از اولشم فاسد بود .. تو نمیفهمیدی
از مربا هه میخوره میگه خوبه
میگم هنوزم نمیفهمی
..
۴ نظر:
az bache hayi ke mifahman khosham miyad!!!
من کلا" از بچه بدم میاد چه بفهمن چه نفهمن ولی منظور تو بچه بچه نبود بود ؟
اون آخرش خدا بود شیره سالمه ؟؟
از اولشم فاشد بود ولی تو نمیفهمی
bad didi bazi vaghta hast ke avizoon mishi. yejoorie. engar mikhay ye chizio sabet koni. sabet koni ke nazdiki,ke mifahmi. ke nemikhay ja bezani. ama faghat ja mizanan va miran yejoori engar azat na omid shodan.hey taghalla mikoni ke baba man hastam haminja vaysadam hanoozam mikham komak konam mikham bemoonam.ama miran.badesh nemidoonam ta kojat misooze.inke hamishe bikhod vaysi va hamishe in hesse avizoon boodan bahat bashe.engar ke hichki behet nazdik nis.faghat khodetio khodet.bas kon dige avizoon nasho.yeki nist ino be man bege?
pas kooshi?! ---
ارسال یک نظر